زندگی دوباره

ساخت وبلاگ
پلکیدیم دور و برت بلکه دلت ما رو‌ بخواد،گفتیم نکنه بخواد و نباشم،گفتی برو، موندیم، گفتیم حالا سرش درد میکنه یه چیزی گفته،ما عاقل نیستیم‌ بهمون بربخوره که،دیوونه ایم، نباس بریم که، رفتن چیهبدترین کاره رفتن،دیوونه ها نمیرن، هستن همیشه.پ ن :و چون تو مرا دوست داری،دنیا بزرگ‌تر،آسمان وسیع‌تر،دریا آبی‌تر،گنجشک‌ها آزادترو من هزار بار زیباتر شده‌ام .. ♥ نوشته شده در شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 18:6 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 3:51

دوستی هایتان را به عشق نرسانید !به جایی که سلام دادنش، سَر حالتان بیاورد و قربان صدقه های بی منظورش، خاص شود برایتان. به جایی که عقربه ها وقتی کنارش هستید، برای گذشتن عجله داشته باشند و قهوه ها تلخ به نظرت نیایند.دوستی هایتان را به جایی که یک روز حرف نزدن با او، خُلقِتان را تنگ میکند و احوال پرسی نکردنش، حالِ خوبتان را بَد میکند، نرسانید.دوست که بمانید ، لااقل کنارِ خودتان داریدش. قدِ یک تبریکِ تولد، قدِ یک گپ و چایِ عصرانه، قدِ یک شب بخیر گفتن و عزیزم شنیدن از زبانش، قدِ نعمتِ بودنش ...به عشق که برسانیدش، در حسرتِ دوباره شنیدنِ اسمتان از زبانش هم میمانید، بقیه چیز ها که دیگر هیچ ...پ ن :کاش این چیزارو قبلا میدونستم.پ ن :زیادم فرقی نداشت اگه میدونستم یا می‌فهمیدم.واقعا دوستت داشتم دلبر.سیاست بلد نبودم.بلد نبودم نگهت دارم ♥ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 21:4 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:37

اگه نوازشت کرد و بلد نبود آروم نوک انگشتش رو بکشه روی مرمر نرم تنت ، اگه بوسیدت و بلد نبود بعدش تو چشمات نگاه کنه ، اگه دلت گرفته بود و عرضه نداشت تو رو بخندونه ، اگه کنارت زیر بارون قدم نزد و محو تماشا کردن صورت خیست نشد ، اگه موهات تو باد رقصید و برات نمرد ، اگه کنارت بیدار نموند وقتی خوابی و به موسیقی دلچسب نفس کشیدنت فکر نکرد ، اگه موهاتو بافتی و نمی دونست باید نشون بده که جقدر دلش می خواد خودشو حبس کنه لای موهات ، اگه برات شعر نخوند ، اگه نمی دونست بعد از فیلم غمگین دیدن حوصله بحث نداری و دلت بغل می خواد ، اگه نمی دونست باید برات فقط یه شاخه گل بخره بی تزئین با یه کلاف دورش ، اگه نمی دونست از ماشین های بزرگ می ترسی ، اگه بهت پیشنهاد نداد بستنی بخورین تو خیابون ، اگه کف دستتو نبوسید به هر بهونه ای ، اگه نمی دونست از تاریکی می ترسی ، اگه قبل از تو خوابش برد ، اگه ترکت کرد ، اگه دوستت نداشت ، خسته نشو ازش . این وقتا ، به این فکر کن که مردی بود که این همه تو رو بلد بود ، ولی ازش خسته شدی . یه جایِ امن جهان ، آروم بگیر پرنده خسته ....... راستی ، این نامه آخر من بود برات . از ساحل امنت - هروقت که پیدا شد - برام نامه بفرست . نشونیت رو برام بفرست . بده که ندونم کجایی . خبرم کن که بدونم آغوش امنی اهلیت کرده ، جانِ جهان .که دست بردارم از نگرانت بودن . دلم تنگ شده برای آرامش ... پی نوشت : می دونی چیه . حتا میتونم عاشق کسی باشم که عاشقت کنه . اگه بدونم می خندی. ♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 22:45 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 21:11

گفتم بمان؛ گفتی نگو وقتی نمیمانمگفتم پشیمان میشوی؛ گفتی نمیدانم!گفتم نمیپرسی؛ چه می آید سرم بی تو؟گفتی نه میدانم نه میپرسم نه میمانم…!از آنچه می آید سرم؛ با رفتنت گفتمگفتم که هر کاری کنم؛ یاد تو می افتمانقدر گفتم باش، گفتم باش…گفتم که بر هر چه اصراری کنم؛ یادِ تو می افتممُردم بفهمانم به تو!من بیشتر از هر کسی…ای از خودت هم بی خبر؛ فکر تو بودم!گفتم اگر راهی نشد؛ به تار موی تو قسممن از خودت هم بیشتر؛ فکر تو بودماز آنچه می آید سرم؛ با رفتنت گفتمگفتم که هر کاری کنم؛ یاد تو می افتمانقدر گفتم باش، گفتم باش…گفتم که بر هر چه اصراری کنم؛ یادِ تو می افتمپ ن :سهم من از تودلتنگی بی پایانی‌ستکه روزها دیوانه ام می‌کندشب‌ها شاعر ♥ نوشته شده در یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 11:7 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 17:59

گفتند تا سر مرگ اورا دوست میداری؟؟؟؟

گفتم بالای قبرم ازو سخن بگویید و ببینید چگونه مرا زنده میکند ....

محمود درویش

♥ نوشته شده در شنبه شانزدهم دی ۱۴۰۲ ساعت 12:23 توسط آرامش:

زندگی دوباره...
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 22:01

ای بیخبر از حال بیمارم رفتی و خود را به که بسپارم باور نکردی حرف قلبم را آرام جانم دوستت دارمدردت به قلب و روح و جانم زد عشقت فقط زخم زبانم زد جانم تو بودی زندگی بو برد آخر تو را برد و به جانم زد تو رفتی چه شد روزگارم سیاهمنم انکه ماند منتظر چشم به راهچه ماند از دلم غیر ازین اشک و آهدگر بیش ازین را تو از من نخواه ♥ نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۴۰۲ ساعت 18:41 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 17:26

به خاطر خودت می‌گویمکه سردت نشودکه دلت نلرزدکه ترس برت نداردکه دستت خالی نماندبه خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باشکه در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشیکه در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانیکه اس ام اس ساده رسیدم، بخواب، دلت را خوش کندکه در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسدکه بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسیکه ترست بریزد و تو هم شعر بنویسیکه ترست بریزد و در کوچه برقصیکه عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنیبه خاطر خودت می‌گویمدوستم داشته باشکه ادبیات بی استفاده نماندو شعرهای عاشقانه به کاری بیایدبه خاطر خودت می‌گویمدوستم داشته باشبی دوست داشتن تو که نمی‌شوددوستم داشته باش لطفادوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیمو به ادبیات برسیموگرنه من که سرم شلوغ است وکاری به این کارها ندارم ♥ نوشته شده در چهارشنبه پنجم مهر ۱۴۰۲ ساعت 23:24 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 13:19

اگه فکر برگشت به سرت زد ما سعدی نیستیم که بگیم یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ...دیگه برنگرد .نون بمونه بیات میشهچایی بمونه از دهن نیفتهآب مونده گندمیزنهگل تا وقتی نیاز به آب داره که کاکتوس نباشهکاکتوس که بشی بود و نبود آب واست فرقی نمیکنهاین خط آخرم بگم از من به تو یادگار واسه کسی بمیر که واست مرده باشه، زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 13:19

پای او ماندم تا که قد بکشد پر کشید اما بی خبر تنهادل به یک آسمان داد ...او که هی میگفتش بی قرار من است تا جهان چرخید فرصتی را دیدروی دیگر نشان داد ...اما بدان هم خدای منی هم خطای منی گر چه بد کردی با من تو جان منیدرد شیرین من گناه توام اشتباه توام هر چه دوری بدان چشم به راه توامیار نبود یاور بودم من چه خوش باور بودم پر کشید و رفت من تماشاگر بودمدوریش دلگیرم کرد انتظارش پیرم کرد خواب بد دیدم رفتنش تعبیرم کرداما بدان هم خدای منی هم خطای منی گر چه بد کردی با من تو جان منیدرد شیرین من گناه توام اشتباه توام هر چه دوری بدان چشم به راه توامدرد شیرین...من گناه توام...اشتباه توام...هر چه دوری بدان چشم به راه توام.....پ ن : هزار بار از صبح گوش کردم ♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم مهر ۱۴۰۲ ساعت 10:56 توسط آرامش: زندگی دوباره...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 13:19

گفت: “از آنهایی هستی که نمی‌توانی کسی را ساده‌ دوست بداری. عشق و دوست داشتن برای تو مرگ است، همان‌قدر عظیم.”

♥ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 14:28 توسط آرامش:

زندگی دوباره...
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra64a بازدید : 63 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 18:10